یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
آیت الله تبریزی(ره)

حوزه/ شخصی که می خواهد صلاة فریضه را به قصد جزمی اتیان کند، باید احراز کند که وقت آن صلاة داخل شده است. صاحب عروه (ره)، اذانِ مؤذنی را که محافظ و عارف به وقت و عادل است را به بینه لاحق کرده اند.

 خبرگزاری «حوزه»، در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی، تقریر درس این مرجع فقید شیعه با موضوع: «احراز وقت نماز با اذان مؤذن عادل و وقت شناس» را منتشر می کند.

کلام در این جهت بود که شخصی که می خواهد صلاة فریضه را به قصد جزمی اتیان کند، باید احراز کند که وقت آن صلاة داخل شده است. گفتیم: احراز، تارة به علم وجدانی می شود، اخری به قیام بینه می شود، و صاحب عروه (ره) مثل کثیر من الفقهاء اذان مؤذنی را که محافظ و عارف به وقت و عادل است را به بینه لاحق کرده اند. وقتی که شخصی این طور اذان گفت، متبع می شود و مکلف می تواند به قصد جزمی، داخل آن فریضه بشود، ولو اذان این مؤذن مفید علم نباشد.

* حجیت اطمینان عندالعقلاء و فرق ظن با اطمینان

مطلبی را ذکر می کنیم که اطمینان عندالعقلاء بمنزلة العلم است. اگر انسان از اذان مؤذنی و غیرذلک، اطمینان پیدا کند که اهل عرف این اطمینان را علم حساب می کنند و احتمال الخلاف در ذهنشان نمی آید الا عندالتنبه. مثل اینکه کسی از انسان بپرسد فعلاً ابوی شما زنده هستند؟ می گوید: بله زنده هستند. با وجود این که ابوی او در شهر دیگری است. این از روی اطمینان است. علم عرفی است که اگر این شخص را متنبه کنیم که شما می گویید: زنده است، شاید چند دقیقه قبل سکته کرده است. می گوید: ممکن است سکته کرده باشد، و خدا قادر است، موت و حیات دست خدا است. بعداز تنبه احتمالش را می دهد؛ ولی اول که می گوید: زنده است. این را می گویند علم عادی، ظن متآخم به علم همان اطمینان است یعنی چسبیده به علم است. این اطمینان بود که اول هم می گفت: زنده است. این اطمینان عندالعقلاء حجت است. نه اینکه استثنایی ندارد. خواهیم گفت که این اطمینان در بحث قضاء حجیتی ندارد. حاکم، به اطمینانش نمی تواند حکم کند. باید حکمش به یقین یا به بینه و یمین باشد. به علم یعنی به علم وجدانی می تواند. بنابراین انسان نمی تواند به اطمینان شهادت بدهد. زیرا شهادت از شهود مشتق است، و باید واقعه را حس کند. اطمینان فایده ای ندارد. در این موارد ولو اطمینان حجیتی ندارد، ولکن در ثبوت موضوعات که شمس طلوع کرده، غروب کرده؛ این مایع ملاقی با نجس شده است، یا تطهیرش کرده ام؛ اطمینان عندالعقلاء حجت است، و شارع هم «ردع» نفرموده است. لذا اگر انسان اطمینان به دخول الوقت پیدا کرد، می تواند به قصد جزمی صلاة را اتیان کند.

این دو مسأله را از همدیگر تفکیک بفرمایید: یکی جواز دخول فی الصلاة است، دیگر اینکه اگر کشف خلاف شد، این صلاتی که خوانده، مجزی است یا مجزی نیست؟ کلام ما فعلاً در مسئله اولی است که انسان وقتی به قصد ادای فریضه فعلیه به صلاة وارد می شود، یعنی قصد می کند صلاة ظهرم را اتیان می کنم، باید علم وجدانی و اطمینان داشته باشد. لذا اذان مؤذن ثقه و عارف به وقت، اگر اطمینان بیاورد، حجت است. چون اطمینان شخص حجت است، و اما اگر اطمینان نیاورد، تاره این شخص اذان می گوید: «بالنظر الی الفجر»، «بالنظر الی الشمس» که آیا به دایره نصف النهار رسیده است یا نه؟ و یک وقت اذان می گوید: به واسطه تقویمی که روی حساب نوشته شده است. این اذان که روی تقویم و حدس است، روی حساب و محاسبه است، حجیتی ندارد. لذا این اذانی که رادیو می گوید، اگر با آن اطمینان حاصل شد نماز بخوانید. کلام در مؤذنی است که حد را رعایت می کند، زوال شمس از دایره نصف النهار را نگاه می کند، طلوع شمس را نگاه می کند، انتصاف اللیل را با آن علامتی که گفتیم نگاه می کند. این جور مؤذن اگر عارف و ثقه بود، آیا اذانش حجت است؟ ولو برای انسان اطمینان نیاورد.

کلام این است که این اذان خودش حجت است. مثلاً می گویند: خبر عدل در احکام حجت است، یعنی فقیه ولو ظن هم پیدا نکند که این خبر مطابق با واقع است، چون این خبر عدل است حجت است. حاکم ولو ظن هم پیدا نکند که این خبر مطابق با واقع است، چون این خبر عدل است حجت است. حاکم ولو ظن هم پیدا نکند، این بینه که دو شاهد عادل خبر می دهند، اشتباه نکرده اند، ولو حاکم علم هم پیدا نکند، طبق آنها حکم می کند. چون بینه حجت است «انما اقضی بینکم بالبینات والأیمان». مؤذن اگر عارف به وقت و شخص عادلی بود، اذان خودش حجت است. برای شخصی اطمینان بیاید یا نیاید، ظن پیدا کند یا نکند، فرقی نمی کند؛ این اذان حجت شرعیه است. صاحب عروه این جور می فرماید.

* روایات دال بر حجیت اذان مؤذن

اینکه اذان حجت شرعیه است، این دلیل می خواهد. گفته اند: روایاتی هست که از آنها استظهار می شود که اذان مؤذن حجیت شرعی دارد.

یکی روایت حلبی (وسایل الشیعه/10/111/ح1) است: «محمدبن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه» این یک سند «و عن محمدبن یحیی، عن احمدبن محمد جمیعاً»، دو سند «عن ابن ابی عمیر، عن حماد، عن الحلبی، قال سألت أباعبدالله (ع) عن الخیط الابیض من الخیط الاسود» فجر را سؤال می کند «فقال: بیاض النهار من سواداللیل» وقتی که در سواداللیل در افق، بیاض پیدا شد، طلوع فجر است. «قال: و کان بلال یؤذن للنبی(ص)» بلال مؤذن نبی(ص) بود، اذان می گفت «و ابن مکتوم» هم اذان می گفت «و کان أعمی» نابینا بود، نمی توانست فجر را ببیند. «یؤذن بلیل» در شب اذان می گفت، یعنی فجر نشده، اذان می گفت. «و یؤذن بلال حین یطلع الفجر» اما بلال حین طلوع فجر اذان می گفت چون وقت شناس بود. «فقال النبی(ص): اذا سمعتم صوت بلال فدعوا الطعام والشراب» وقتی که صدای بلال بلند شد که قبل از اذان یک مقدمه ای هم گفته می شود، از طعام و شراب امساک کنید «فقد اصبحتم» داخل صبح شدید. صبح هم معنایش معلوم می شود. سابقاً گفتیم: فرق است ما بین سحر و صبح سحر، قبل از طلوع فجر را می گویند. آن زمانی که متصل به طلوع فجر است سحر گفته می شود. و اما صبح بعداز طلوع فجر است.

و بلال معصوم که نبود، ممکن است یک روز اشتباه ببیند، ابر را بیاض خیال کند، قولش مفید علم وجدانی نیست. خصوصاً در بعضی موارد که قطعات غیمی در آسمان در هر نقطه پراکنده است، ولکن می فرماید: «اذا سمعتم صوت بلال فامسکوا» این معنایش حجیت است و بلال که خصوصیتی ندارد. خصوصیتش این بود که شخص عادل و وقت شناس بود.

این «کان بلال» که امام (ع) می فرماید، یعنی وقت شناس بود. نه این که اشتباه نمی کرد. رسول الله (ص) هم همین طور فرموده بودند: «هر وقت که صدایش را شنیدید».

بعضی گفته اند: اذان خصوصیتی ندارد؛ اگر خبر عادل بدون اذان هم باشد، عادلی که به حسب خبر می دهد طلوع فجر را دیده، فریاد می زند ای مردم فجر طالع شد، ولو اذان نمی گوید، بعضی گفته اند (موسوعة الامام الخویی/11/378): اذان بالملازمه اخبار از دخول وقت است. بدان جهت شخص عادل اگر «عن حس» خبر بدهد به اینکه طلوع فجر شده است، طلوع فجر ثابت می شود. لکن صاحب عروه اذان را معتبر می داند، ولکن این خبر را اشکال می کند. سرّش این است که ما می گوییم: خبر عادل حجت است، خبر ثقه حجت است، ولو ملاک حجیت کشف این خبر از مقام ثبوت است، اما ما نمی توانیم از این سرایت بکنیم، به هر اماره ای که مثل خبر ثقه کاشف از واقع است ولو ملاک حجیت کشف از واقع است. یعنی آن جور ظن به واقع می آورد، نمی توانیم. چرا؟ چون ملاک هست، اما آیا تمام ملاک، کشف از واقع است، این را ما علم نداریم. این قدر می دانیم که ملاک حجیت خبر ثقه کشف از واقع است. ممکن است اشخاص ثقاتی باشند که شارع می خواهد آنها شناخته بشوند، و مردم به آنها رجوع کنند، سرگردان نشوند، خبر ثقه را حجت کرده است، نه ظنون دیگر را. ولو آن هم یک ظن دیگری باشد که مثل خبر ثقه کشف از واقع می کند. این خبر «بلال اذانش حجت است» دلیل نمی شود که خبر ثقه حجت است. چرا؟ چون در مؤذن بودن، احتمال دخل است. کرامت مؤذن، چون مؤذن عندالله کریم است، از کسانی است که روز قیامت شفاعت می کنند. آن روایاتی که در فضل و فضیلت و ثواب اذان وارد است. شارع تکریماً برای این شخص، اذان او را حجت قرار داده است. این احتمالش هست. اما اگر عادل بدون اذان خبر داد، صاحب عروه اشکال می کند. می گوید: دلیل به اعتبار آن نداریم.

* رادعیت روایت مسعدة از سیره عقلاء بر اعتبار خبر واحد در موضوعات

صاحب عروه می گوید: در اعتبار خبر عدل اشکال است. منتها ایشان که اشکال می کند، به جهت این است که در روایت مسعدة بن صدقه (وسایل الشیعه/17/89/ح4) می فرماید: «علی بن ابراهیم، عن هارون بن مسلم» در سند روایت هیچ مناقشه ای ندارد. «عن مسعدة بن صدقه» اشکال در مسعدة بن صدقه است. دو مسعدة داریم، هر دو معاصر هستند. هر دو هم روایت می کنند از یک امام، و یک راوی از هر دو نقل می کنند: یکی مسعدة بن زیاد است، یکی مسعدة بن صدقه. مسعدة بن زیاد ثقه است، و روایتش حجت است ولکن در روایات مسعدة بن صدقه مناقشه است، چون مسعدة بن صدقه توثیق ندارد. اشکال این روایت فقط در این سندش است. در این روایت این طور است که امام (ع) می فرمایند: «کل شئ هو لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه». امام (ع) چند مثال می فرمایند: مثل اینکه یک پارچه ای را از بازار گرفتید، آوردید پوشیدید، می گویید شاید این دزدی بوده، از راه خیانت بوده، غصبی بوده است. یا متاعی را از بازار خریدی، لعل از راه سرقت باشد. یک زنی گرفتی شاید او خواهر رضاعی تو باشد، یا خواهر نسبی پدری باشد. بعد در روایات چنین است «و الاشیاء کلها علی هذا حتی یستبین لک غیر ذلک أو تقوم به البینة» اشیاء همه اش حکم به حلیت می شود، مگر اینکه علم پیدا کنید یا بینه قائم شود. گفته اند: (جواهرالکلام/6/173) این روایت در موضوعات رادع حجیت خبر واحد است. چون شبهه، شبهه موضوعیت و مال موضوعات مشتبهه است.

بعضی گفته اند: در موضوعات خبر ثقه و خبر عدل حجیتی ندارد. در احکام خبر ثقه خبر عدل حجت است، ولکن در احکام این روایت رادعه است. عقلا ولو مابین قوانین و مقررات فرقی نمی گذارند، اخبار از قوانین و مقررات یا اخبار از موضوعات خارجی، به اخبار ثقات در هر دو مورد اعتنا می کنند، الا اینکه گفته شده است که روایت مسعدة بن صدقه سیره عقلا را در موضوعات ردع کرده است، در موضوعات حجتی نیست.

زیرا سیره عقلا مطلق است. هم در احکام است و هم در موضوعات، روایت خاص است و می گوید: در موضوعات سیره عقلا اعتبار ندارد. «الاشیاء کلّها علی ذلک حتی یستبین لک غیر ذلک أو تقوم به البینة» روی این اساس این شبهه را کرده اند و صاحب عروه همین را می گوید که: خبر عدل اشکال دارد و اما در اذان مؤذن عیب ندارد. البته در مؤذن عدالت معتبر است.

از «أو تقوم به البینه» دو جواب داده ایم: یک جواب این است که این روایت رادع از سیره نمی شود. اگر رادع بشود، در دَوَران الامر بین الحلال والحرام رادع می شود. یعنی در شبهات موضوعیه تحریمیه که حکم به حلیت می شود، رادع می شود «کل شیء حلال، الاشیاء کلها علی ذلک» یعنی حلیت هستند. این راجع به موضوعات واجبات نیست. چون در موضوعات واجبات باید احراز بشود. اگر شک کنید، اصل استصحاب این است که موضوع موجود نشده است.

وجوب الان داخل نشده است، واجب نشده است. آنجا «الاشیاء کلّها علی ذلک» جایش نیست. این جوابی که الان می گویم، غیر از آن جوابی است که در اصول گفته ایم. در اصول هم دو جواب گفته ایم و این جواب سومی می شود. اگر آنها را اغماض کنیم، این روایت رادع از سیره در اخبار به طلوع فجر که موضوع واجب است، یا این میتی که افتاده است مسلمان بود، میت مسلمان است، و غیرذلک من الموضوعاتی که برای افعال واجبه موضوع هستند، آنها را نمی گیرد. این در دَوَران و مشتبه بودن بین حلال و حرام، که حرام است یا حلال است، کل شئ حلال، الاشیاء کلها علی ذلک؛ یعنی به حلیت هستند. در موضوعات واجب این طور است. اصل، عدم وجوب موضوع است. استصحاب عدم دخول وقت است، لذا در مانحن فیه ربطی به آن ندارد.

* سیره عقلا بر اعتبار خبر ثقه

بدان جهت در مانحن فیه سیره عقلا بر خبر ثقه جاری است، ردعی هم در این مورد ثابت نشده است. لذا فرقی ندارد اگر شخص ثقه ای طلوع فجر را حس کرده است، خبر، خبر حسی است، چون در سیره عقلا به خبر حدسی ارزشی نمی دهند. مگر در مواردی که باید رجوع به اهل خبره بشود. یعنی همه نمی توانند آنها را حس کنند. یک جماعت خاصه ای لازم است که آنها از روی حدس می فهمند. مثل اطبایی که مرض را به حدس می فهمند. آنجا مردم رجوع به اهل خبره می کنند. خبر هم حسی نیست، آن طبیب می گوید: من حدسم این است که این فلان مرض را دارد، عندالعقلاء حجت است. اما در اموری که آنها را به حس می شود درک کرد، در این جور امور حسیه عقلاء در صورتی است که خبر «عن حس» باشد.

فقهای عظام حتی در رساله های عملیه می نویسند قول منجّمین که فردا عید است، اول ماه است، حجیتی ندارد. هرچند منجّمین اهل خبره هستند؛ اهل حساب هستند. به آنها می گویند: قولشان حجت نیست. چرا؟ چون ولو آنها اهل خبره هستند، ولکن اول شهر (ماه) احتیاج به اهل خبره ندارد. امری است که همه می توانند حس کنند. هلال هست یا نیست؟ شمس را نگاه کنند که ببینند طلوع کرده است یانه؟ بدان جهت اینکه در اموری که مردم می توانند از راه حس به دست بیاورند، قول اهل خبره حجت باشد، دلیل نداریم. آنجا قول اهل خبره حجت است که مردم نمی تواند آنها را درک کنند، این را به حدس می شود فهمید. حدس هم مختص به بعض اشخاص است. آنجا است که عقلا سیره دارند رجوع به قول اهل خبره می کنند. لذا گر شخصی عادلی «عن حس» خبر داد که «طلع الفجر» من فجر را دیدم، یا طلوع شمس را دیدم که شمس از افق شرقی پیدا شد، یا غروب کرد، قولش حجت است. وقتی که اخبارش عن حدس بود، عدل هم نمی خواهد، ثقه باشد، سیره عقلا بر عدل نیست، ثقه است. ثقه باشد کافی است. و من هنا می گوییم: که در دخول وقت اذان کفایت می کند. آن اذان هم خودش اخبار عن حس بالمدلول الالتزامی است. اذان مؤذن ثقه، لازم نیست عادل هم باشد. شخص ثقه باشد، وقت شناس باشد، اذانش حجت است. بیّنه حجت است. خبر ثقه هم حجت است کما ذکرنا.

شیخ انصاری (ق) منکر حجیت اطمینان نمی شود، ولکن خبر ثقه حجیتش دایر مدار اطمینان نیست. دو شئ حجت است: یکی وثوق شخص به صدق خبر، یکی هم مخبر، موثق باشد. لذا اگر خبر، از حجیت بیفتد، ظواهر، از حجیت بیفتد، دایر مدار و ثوق بشوند دیگر سنگ روی سنگ نمی ایستد، اینها بحث هایش در اصول است. عقلا این کارها را نمی کنند.

* عدم حجیت مطلق الظن

روی این اساس اینها حجت می شود. «هذا کله» نسبت به اینکه انسان به صلاة داخل بشود. از ماذکرنا معلوم شد که به مطلق ظن به دخول وقت نمی شود داخل شد. انسان ظن دارد چون عادت من این جور است. مثلاً وقتی ظهر می شود گرسنگی شروع می شود، ظن دارد. مطلق الظن حجیتی ندارد. در مقابل اینها مرحوم صاحب الحدائق ادعا کرده است که مطلق الظن حجت است. (الحدائق الناظره/6/296) اصولیین سابقاً ظن در احکام کلیه را حجت می دانستند. یا ظن خاص می گفتند، یا ظن مطلق از انسداد می گفتند. اخباری ها از ظن در احکام مشمئز بودند. چون اخبار معصومین (ع) را که در کتب معتبر هست، قطعی الصدور می دانند. می گویند: اینها قطعاً قول معصوم است.

صاحب حدائق (ق) که خبیرترین اشخاص به مسلک اخباریین در این دوره متأخرة است، وقتی روایت را از کتاب عیاشی از سعیدالاعرج نقل می کند ـ چون سند کتاب عیاشی نسبت به سعیدالاعرج را نداریم ـ ایشان می گویند: این خبر، خبر صحیح است به اصطلاح قدما. (الحدائق الناظره/6/296) یعنی چه؟ چون کتاب عیاشی از اصول است. اصولی که روایت از آنها اخذ شده است. چون از اصول قدما است، قطعی الصدور است. این بنابر مسلک قدما صحیح است. با وجودی که این روایت را خواهیم گفت که مرفوعه است. چون عیاشی سند به سعیدالاعرج را ذکر نکرده است.

غرض ما این است که از این کلمه ظن، اصحاب اخباری ما همین طور عصبانی بودند. هر وقت موردش شد عصبانیت را نشان می دادند، الحمدلله در زمان های اخیر صحبت ظن جمع شد. بیان کردیم، و متبحرین قبل از ما بیان کرده اند، چون معتبر هستند، اینها علم اعتباری است. شارع اینها را علم اعتبار کرده است. تفصیلش را هم در بحث اصول معترض شده ایم که اینها علم است. حتی عقلاء خبر ثقه را، علم اطلاق می کنند. چون خودشان آن را علم اعتبار می کنند و دلیلش را هم گفته ایم. روی این حساب علم با ظن جمع شد، ما هم علم اعتبار کردیم. منتها شما می گویید: علم، همه این کتب اربعه است، می گوییم: نه، آنهایی که سندشان تام است، علم هستند. اخبار ثقات هستند. لکن اخباریین ظن را در موضوعات منکر نشده اند. در شبهات موضوعیه ظن حجت بشود، ظن به قبله خواهیم گفت که نزد همه اصحاب حجت است. لذا صاحب حدایق می گوید: ظن به وقت هم مثل ظن به قبله حجت است. لذا اگر انسان از شکمش ظن پیدا کرد که وقت صلاة ظهر داخل شده است، می تواند صلاة ظهر را اتیان کند.

والحمدلله رب العالمین

تحقیق و تنظیم: حجت الاسلام داود دهقانی دولت آبادی

هفته نامه "افق حوزه"

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha